نفس سوخته

ز آتش پنهان عشق هر که شد افروخته
دود نخیزد از او چون نفس سوخته

/**/

شان استون : هیچ کسی از رهبران دنیا این حرف را نمی زند ...




آنچه خود استون معتقد است این است که او مطالعه خوبی روی اسلام داشته و از نوجوانی، شروع به جمع آوری اطلاعات کرده است و شاید یهودی بودن پدرش و مسیحی بودن مادرش و اینکه خود رسماً دینی را انتخاب نکرده، دلیلی برای این اتفاق باشد. او می‌گوید اسلام دینی است که مبتنی بر فطرت آن‌هاست و او نیز پیش از اسلام آوردن در ایران، قلباً مسلمان بوده است.

متن پیش رو، مصاحبه سایت باراک اوباما دات آی آر با شان استون پیش از اسلام آوردن وی و در جریان کنفرانس هالیوودیسم است که طی روزهای اخیر، در حاشیه جشنواره بین‌المللی فجر برگزار شده بود. با هم اظهارات این مستندساز آمریکایی را می‌خوانیم :

* شان! به عنوان یک کارگردان آمریکایی برای ما از تاثیر هالیوود بر روی بنیان خانواده‌ بگویید

سوال خوبیست. فکر کنم این سوال بیشتر به والت دیزنی و تاثیر آن مربوط بشود. به نظر من، کمپانی والت دیزنی مجری بخشی از سیاست‌های گروهی است که آمریکایی‌ها به آن "ایلومناتی" می‌گویند و در ایران به "فراماسونری" معروف است. والت دیزنی، از همه چیز سمبل‌سازی می‌کند. یعنی از پیغام‌های پنهان زیادی در فیلم‌ها و کارتون‌هایش استفاده می‌کند تا اهداف این گروه را برآورده کند .

شاید برای بعضی‌ها عجیب باشد اما مثلاً در کارتون دامبو که در آن نماد اهرام همواره جلوی چشم مخاطب است، بر بزرگترین نماد ایلومناتی یعنی چشمی که در یک هرم است، تاکید می‌شود؛ چشمی که همه را زیر نظر دارد. کسانی که خودشان جزو این گروه هستند حواسشان هست و خوب تشخیص می‌دهند اما مردم عادی نه؛ به این نکات توجهی ندارند و این نمادها، تنها در ضمیر ناخودآگاه آن‌ها، به عنوان نمادهایی مطلوب ذخیره‌سازی می‌شود .

دیزنی دنیا را طوری به شما نشان می‌دهد که مردها و زن‌ها در آرزوها غرق هستند، زن‌های خوب همه پرنسس هستند و مردهای خوب پادشاه؛ زن‌ها منتظرند پادشاهان روزی بیاید و آنها را با خود به سرزمین رویاهایشان ببرند. با این کارها بچه‌ها را از دنیای واقعی دور می‌کنند و آن‌ها را شستشوی مغزی می‌دهند و اینطور تلقین می‌کنند که تو اگر یک دختر هستی، بهترین وضعیت برای تو این است که یک پسر بیاید تو را ببوسد و با خود ببرد !
در بعد سیاسی نیز این مسئله مصداق دارد. مثلاً در داستان "ویزارد– واز" که یک تئاتر صحنه‌ای معروف در

  • مجید شجاعی زاده

"البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم .حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم."

اماما کجایی که عالم را به نظاره بنشینی چه کرده آن دم مسیحایی :




در خانه شیطان بزرگ ، فریاد ایران اسلامی طنین انداز شده .

عالم عجیب در حال پوست انداختن است ...


"ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم ."

"امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می بوسم ."

  • مجید شجاعی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

متن زیر یکی از زیبا ترین نوشته هایی بود که تا به حال خوندم و بسیار دوستش دارم ...

 

" آنها که هستی و زندگیشان را در رفتن ها دیده اند و ماندن را گندیدن و پوسیدن ، این ها در این جریان ، در این حرکت ، در این رفتن ، با مانع ها و درگیریهایی روبرو می شوند  و مانع ها و درگیری هایی که در همه جا خانه گرفته اند . در درون آنها ،

 در خانه ی آنها ، در محل و شهر و جامعه و در تمام جبهه ها.

این درگیری های مستمر ، ناچار بحران ها ، التهاب ها ، اضطراب ها و زلزله هایی به وجود می آورند  و روح ها هر چند به قدرت کوه ها باشند ، با چنین زلزله هایی همراه خواهند شد . این اضطراب و زلزله ، یک عامل طبیعی است که می توان در برابر آن چند گونه عکس العمل داشت . این ها می توانند ، انسان را بشکنند و هرز کنند و می توانند او را آماده سازند و او را به قدرت و توانایی بیشتر برسانند .

این اضطراب ها و زلزله ها علامت نقص نیست ، اگر انسان بتواند به پیوند های محکم تر و قدرت های بیش تری برسد و این است که در آیه 214 سوره بقره ، از زلزله ها زیر و رو شدن هایی سخن رفته که  در رسول و همراهانش به جای سستی و عقب گرد ، طلبی و حرکت به وجود آورده بود ، طلبی برای پیروزی و حرکتی به سوی نصر . الا انّ نصر الله قریب

و در این حرکت و در این درگیری های وسیع و در کنار تحول ها و تغیرهای مستمر ، آنها که در کنار متغیرها لرزیده اند و زیر ورو شده اند ، ناچار به ثابت و حق ، به الله نزدیک می شوند و اوست که آنها را به ثبات می رساند و به آنها امن را می بخشد که : انّ المتّقین فی مقام امین و یثبّت الله الّذین امنوا بالقول الثّابت

سرچشمه ی اصلی این قطره های امن و امان دو چیز است : یکی قرآن و دیگری پیوند و دعا .

شاید این طرح خیلی ساده و سطحی به نظر بیاید و ما را به یاد خرافات بیاندازد و یا بیاد قاری های کور و جلسه دعاهای مهجور . این طرح برای آنها که رسالتشان به وسعت و عمق و روشی دیگر راه یافته ، تنها طرح درمان است .

هنگامی که رسالت ما ، از مرز خودمان و خانه و شهرمان و حتی نسل معاصرمان فراتر رفت و هدی للنّاس را خواستیم و این وسعت عظیم را در نظر گرفتیم .

و هنگامی که رسالت ما برای این سطح گسترده ، از حد نان و آب و آزادی و عدالت و رفاه و حتی تکامل بالاتر آمد و خواستیم که انسان راهش را بیابد و پس از تکامل در جهت عالیتری راه بیافتد و به رشد برسد و راه و جهتش را ببیند و هدایت شود و رشد بگیرد.

این قله های بلند ، عبودیت می خواهد و این عبودیت چیزی جز عبادت است . عبادتی که مهم ترین کار در لحظه نباشد ، عبودیت نیست و امر ندارد و اطاعت نیست و نور نخواهد داد .

عبودیت یعنی اینکه محرک ها و حرکت های تو کنترل شده باشند . محرکی جز الله نباشد ، که دیگران نسیم های بی رمقی بیش نیستند و نمی توانند عظمت ما را بچرخانند و به بازی بگیرند . و از این گذشته با این که محرک الله است در حرکت هایی که به خاطر اوست ، حرکت ها بدون سنجش و از دم دست نباشد ، که او حرکتی را می خواهد که مهم ترین است و ضروری ترین . عبودیت یعنی این نظارت بر محرک ها و حرکت ها و چنین عبودیتی است که پایه ی رسالت های سنگین است .و این عبودیت است که به دو چشمه ی سرشار قرآن و پیوند و دعا نیاز دارد.

این دو چشمه برای آنهایی معنا دارد که تشنه هستند و عطش راه ، آنها را سوزانده است . کسانی که به نیازهای عظیم در هنگام درگیری نرسیده اند ، به چنین عوامل ثباتی هم نیازمند نیستند  و حتی از آن چیزی نمی فهمند . همان طور که کودک بی خبر ، از لذت ها و آمیزش ها چیزی نمی فهمد و در اوج گفته های تو ، سراغ آب نباتش را می گیرد و دنبال بازیگوشی هایش می رود .

آخر کسی که تمام بار روحی و تمام فشارش سه کیلو بیشتر نیست و آن هم فشار نان و آب و مسکن و پوشاک ، چنین باری و چنین فشاری که به جرثقیل ها نیاز ندارد و چنین خراششی که این همه جراحی نمی خواهد .

سینه هایی که تمام رنج هستی را ، تمام درد های انسان و تمام ظلم های جامعه را شاهد بوده اند و همراه هر قطره خون که از رگ های آسیایی و آفریقایی و و و بر زمین ریخته و همراه هر تازیانه که بر مجاهدی فرود آمده حضور داشته اند ، آنها که شاهد جامعه و شهید تاریخ و حاضر در حادثه ها هستند و با آن همه درگیر و در برابر آن همه ، مسئول آنها که بارشان تا این حد است  و زخمشان تا این عمق ، این ها ، چاره ای جز چنین پیوندها و رابطه ها ندارند. "

بشنو از نی – علی صفایی حائری (ع . ص)

  • مجید شجاعی زاده

این جند روزه چقدر سر و کارم به قوه قضاییه میفته . چه کنم از هر چه بگذرم از اینجور خبرها نمیتونم ساده بگذرم .

حوادث - فارس نوشت:

6 متهم پرونده حمله به یک روحانی و ضرب‌وشتم وی، محاکمه و در نهایت با حکم دادگاه فقط به پرداخت 20 هزار تومان جزای نقدی محکوم شدند.
 
روحانی عباس روزمهر ماجرای حمله تعدادی اراذل و اوباش را اینگونه تعریف می‌کند: ‌یکی از پنجشنبه‌های ماه مبارک رمضان بعد از پایان یافتن منبر در امام‌زاده سیداسماعیل بازار به سمت منزل در حرکت بودم که با توجه به تمام شدن بنزین خودرو متوقف شد و تصادفی رخ داد. راننده خودرویی که به ماشین من زده بود در حال سیگار کشیدن بود که به او تذکر دادم در ماه رمضان این کار را نکند اما سرانجام این تذکر من، حمله او و حدود 30 نفر از دوستانش به من بود.


دستگیری 6 نفر از متهمان
وی در ادامه با بیان اینکه با سرعت عمل پلیس 6 نفر از متهمان اصلی دستگیر شدند، گفت: پرونده با پیگیری‌های دادستان تهران به دادسرای امنیت ارجاع شد و بعد از تکمیل شدن تحقیقات برای رسیدگی به مجتمع شهید قدوسی رفت. روز محاکمه به دلیل فوت یکی از بستگانم نتوانستم به دادگاه بروم و منتظر برگزاری جلسه دوم محاکمه بودم که متوجه شدم حکم دادگاه صادر شده است؛ البته به گوش من رسانده بودند که قرار است حکمی ساده برای متهمان صادر شود. روزمهر در مورد موارد شکایتش گفت :

  • مجید شجاعی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم


حکم دادگاه بدوی فائزه هاشمی امروز از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی به ریاحی وکیل وی ابلاغ شد.

بر اساس این گزارش فائزه هاشمی برابر حکم دادگاه به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام به شش ماه حبس و 5 سال محرومیت از فعالیت های سیاسی ، فرهنگی و مطبوعاتی محکوم شد.

نمی دانم چه بگویم ، اصلا بهتر است که بنده چیزی نگویم .

برای این منظور برخی از جرایم ضد امنیت داخلی و خارجی کشور که از قانون مجازات اسلامی احصاء شده است را براتون قرار میدم :
ماده ۴۹۸ – هر کس با هر مرامی ، دسته ، جمعیت یا شعبه جمعیتی بیش از دو نفر در داخل یا خارج از کشور تحت هر اسم یا عنوانی تشکیل دهد یا اداره نماید که هدف آن برهم زدن امنیت کشور باشدو محارب شناخته نشود به حبس از دو تا ده سال محکوم می شود .
ماده ۴۹۹ – هرکس در یکی از دسته ها یا جمعیت ها یا شعب جمعیتهای مذکور در ماده ( ۴۹۸ ) عضویت یابد به سه ماه تا پنج سال حبس محکوم می گردد مگر اینکه ثابت شود از اهداف آن بی اطلاع بوده است .
ماده ۵۰۰ – هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا یکسال محکوم خواهد شد

ماده ۵۰۴ – هرکس نیروهای ...

  • مجید شجاعی زاده

مرحوم آقای واعظ زاده خوانساری که از عالمان و بزرگان عرفان و اهل منبر بود و با امام خیلی مأنوس بود، یک روز به من گفت: آقای برهانی! امروز بیا به زیارت حاج آقا روح اللّه برویم.

به محضر امام رفتیم. با توجه به سوابق رفاقتی که این دو با هم داشتند، امام به او فرمود: آقای واعظ زاده! ما به خاطر رفاقت با شما، همیشه بهره ای را هم می بردیم؛ چه از مباحث علمی و چه از اشعار ادبی؛ تا امام این را فرمود، مرحوم واعظ زاده رباعی زیر را خواند:

گیرد همه کس کمند و من گیسویت

جوید همه کس هلال و من ابرویت

در دایره دوازده برج تمام

یک ماه مبارک است، آن هم رویت

امام هم فی البداهه این رباعی را در پاسخ او سرود:

گشود چشم نگارم ز خواب ناز از هم

نظر کنید درِ فتنه گشت باز از هم

تو در نماز جماعت نرو که می ترسم

کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم

  • مجید شجاعی زاده

اماما چه کردی که عالمی بدون دیدنت می خواستند فدایت شوند ؟

.

.

.

 

"اگر بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانه تان بهتر باشد ، از معنویت تان به همین مقدار ، از ارزشتان به همین مقدار کاسته می شود ."

صحیفه امام ، ج 19 ، ص 252

  • مجید شجاعی زاده

بسم الله الرحمن الرحیم


" تا حالا به کمک هایی که به این و اون کردی ، فکر کردی ؟

ایول به تو که اصلا فراموش کردی اما مخاطبم امثال خودمه که یه کاری برای کسی می کنیم ، نمی دونی چی کار می کنیم ...

در رتبه های پایین ، فرد کلی منت سر فرد گذاشته و ...  

یا منتظر تشکر فرد هست و اگر تشکر نکند بیا و ببین که چه می کند ...

یا در رتبه های بالا یک لبخند ریز می زند و حالت تواضع به خود گرفته و با صدایی آرام می گوید " وظیفه ام بود " اما تو چه دانی که در دل او چه خبرهاست ("یک نمونه اش : عجب شخصیت مخلص و ایثارگری در ذهن این بابا شدمااا" )

 

چند روز پیش داشتم قرآن میخوندم که به آیه ای رسیدم که با سر مرا به زمین کوبید ...

  • مجید شجاعی زاده

آهسته پدر ! آهسته پدر !

به یقین میروی پدر ! این اشک من آنقدر نیست که راه تو را سد کند . میدانم که کار تمام شد ، میدانم که با پنجه های قساوت ، تو را از آغوش قلبم خواهند کشید . این دشمنی که پای جهالت بر زمین می کوبد و قلب دختران پیامبر را می لرزاند ، دست از تو نخواهد شست و تشنگی اش جز به خون تو فرو نخواهد نشست .

این دشمن که تنها برای کشتن تو نیامده است ، آمده است تا هر لحظه هزار بار جگر فرزندان پیامبر را بسوزاند . این دشمن که چون گرگ وحشی به هنگام دریدن زوزه می کشد ، این دشمن که چشمهایش را بسته است و شمشیرهایش را گشاده ، بی تردید از تو ، از حرم معصوم تو و از خیام مظلوم تو نخواهد گذشت .

میدانم که خسته ای ! میدانم که بی برادری پشتت را و این همه تنهایی دلت را شکسته است . میدانم که در یک روز ، نه نصف روز هفتاد بار شهادت یعنی چه ؟ میدانم که شهادت شبیه ترین خلق خدا به پیامبر – علی اکبر – یعنی چه ؟ میدانم که راهی میدان کردن فرزندان برادر و خواهر ، کندن تکه های جگر با جان تو چه کرده است ؟ میدانم که پرپر زدن کوچکترین فرزند بر روی دست های پدر ، چه بر سر ، زمین و آسمان می آورد . با او چه می کند. میدانم ................

اما من هم دخترم .

دختر است و پدر . دختر تنها در

  • مجید شجاعی زاده

متن زیر را با دقت بخوانید که جای جای آن انبوهی از غربت نهفته است :

در کتاب "وقعه الصفین" می نویسد : هنگامی که سپاهیان شام قرآن را بر سر نیزه ها کردند و سپاه امیرالمومنین علیه السلام را دعوت به حکم قرآن کردند ، میان پیروان امام اختلاف افتاد ،

" گروهی فریاد زدند : جنگ را ادامه می دهیم ، ولی بیشتر افراد صدا زدند داوری کتاب خدا را قبول می کنیم ، جنگ برای ما جایز نیست زیرا ما را به حکمیت و داوری قرآن فراخوانده اند . از همه سو فریاد برآمد : ترک مخاصمه می کنیم و صلح را می پذیریم ."

امیرالمومنین علیه السلام که این وضعیت را مشاهده کرد خطاب به لشکریانش فرمود : " ای مردم ، من برای پذیرش فرمان کتاب خدا سزاوارترین شما هستم ، ولی معاویه ، عمروعاص و پسر ابی معیط طرفدار دین نیستند و از قرآن جانبداری نمی کنند .....

منظورشان از این امر فریب ، حیله و سست کردن اراده شماست .

شما اگر یک ساعت بازو و جمجمه هایتان را به من عاریه دهید ، حق در جایگاه خودش مستقر گردیده ، چیزی جز برافتادن قوم ستمکار باقی نخواهد ماند .

در این هنگام بیست هزار نفر از لشکریان اطراف امیرالمومنین علیه السلام را گرفتند و به جای آن که حضرت را امیر مومنان خطاب کنند بی ادبانه فریاد زدند : یا علی به ...

  • مجید شجاعی زاده